حکایت پندآموز 3 سوال
سلطان به وزیر گفت ۳ سوال میکنم فردا اگر جواب دادی هستی و گرنه عزل میشوی.
سوال اول: خدا چه میخورد؟
سوال دوم: خدا چه می پوشد؟
سوال سوم: خدا چه کار میکند؟
وزیر از اینکه جواب سوالها را نمیدانست ناراحت بود. غلامی فهمیده و زیرک داشت. وزیر به غلام گفت سلطان ۳سوال کرده اگر جواب ندهم برکنار میشوم. اینکه: خدا چه میخورد؟ چه می پوشد؟ چه کار میکند؟
غلام گفت؛ هر سه را میدانم اما دو جواب را الان میگویم و سومی را فردا...! اما خدا چه میخورد؟ خدا غم بنده هایش رامیخورد.
اینکه چه میپوشد؟ خدا عیبهای بنده های خود را می پوشد.
اما پاسخ سوم را اجازه بدهید فردا بگویم.
فردا وزیر و غلام نزد سلطان رفتند. وزیر به دو سوال جواب داد، سلطان گفت درست است ولی بگو جوابها را خودت گفتی یا از کسی پرسیدی؟ وزیرگفت این غلام من انسان فهمیده ایست جوابها را او داد. گفت پس لباس وزارت را دربیاور و به این غلام بده، غلام هم لباس نوکری را درآورد و به وزیر داد.
بعد وزیر به غلام گفت جواب سوال سوم چه شد؟ غلام گفت: آیا هنوز نفهمیدی خدا چکار میکند؟! خدا در یک لحظه غلام را وزیر میکند و وزیر را غلام میکند.
(بار خدایا توئی که فرمانفرمائی، هرآنکس را که خواهی فرمانروائی بخشی و از هر که خواهی فرمانروائی را بازستانی)
مجنون در عشق لیلی میسوخت. دوستان و آشنایان نادان او که از عشق چیزی نمیدانستند گفتند لیلی خیلی زیبا نیست. در شهر ما دختران زیباتر از و زیادند، دخترانی مانند ماه، تو چرا اینقدر ناز لیلی را میکشی؟ بیا و از این دختران زیبا یکی را انتخاب کن. مجنون گفت: صورت و بدن لیلی مانند کوزه است، من از این کوزه شراب زیبایی مینوشم.
خدا از این صورت به من شراب مست کنندة زیبایی میدهد.شما به ظاهر کوزة دل نگاه میکنید. کوزه مهم نیست، شراب کوزه مهم است که مست کننده است. خداوند از کوزة لیلی به شما سرکه داد، اما به من شراب داد. شما عاشق نیستید.
خداوند از یک کوزه به یکی زهر میدهد به دیگری شراب و عسل. شما کوزة صورت را میبینید و آن شراب ناب با چشم ناپاک شما دیده نمیشود. مانند دریا که برای مرغ آبی مثل خانه است اما برای کلاغ باعث مرگ و نابودی است.
درویشی که بسیار فقیر بود و در زمستان لباس و غذا نداشت. هر روز در شهر هرات غلامان حاکم شهر را میدید که جامههای زیبا و گران قیمت بر تن دارند و کمربندهای ابریشمین بر کمر میبندند. روزی با جسارت رو به آسمان کرد و گفت خدایا! بنده نوازی را از رئیس بخشندة شهر ما یاد بگیر. ما هم بندة تو هستیم.
زمان گذشت و روزی شاه خواجه را دستگیر کرد و دست و پایش را بست. میخواست بیند طلاها را چه کرده است؟ هرچه از غلامان میپرسید آنها چیزی نمیگفتند. یک ماه غلامان را شکنجه کرد و میگفت بگویید خزانة طلا و پول حاکم کجاست؟ اگر نگویید گلویتان را میبرم و زبانتان را از گلویتان بیرون میکشم. اما غلامان شب و روز شکنجه را تحمل میکردند و هیچ نمیگفتند. شاه آنها را پاره پاره کرد ولی هیچ یک لب به سخن باز نکردند و راز خواجه را فاش نکردند. شبی درویش در خواب صدایی شنید که میگفت: ای مرد! بندگی و اطاعت را از این غلامان یاد بگیر.
طرف دندونش درد می کرده میره دکتر میگه:
همه رو بکش بجز اونی که درد می کنه !
دکتر میگه چرا ؟
میگه: بذار مثل سگ تنها بمونه !
.
.
.
.
فارسی: دوست دارم
انگلیسی: آی لاو یو
فرانسه: ژ تم
اسپانیول: ته آمُ
ایتالیایی: تی آمُ
آلمانی:ایش لیبه دیش
دخترونه: بولولو مولی گوجی بوچ بوچ!
.
.
.
این حرف بزرگمهر که می گفت
“سحرخیز باش تا کامروا شوی” رو زیاد جدی نگیر
دور و بر ما، سحر خیز ها یا کله پز شدند یا نانوا !
.
.
.
دست خط دکتر !
چیزی که تو می بینی: ∮₪₩₮£
چیزی که داروخانه می خونه : آسپیرین ۵۰۰ میلی گرم !
.
.
.
عشق به شکل پرواز پرنده ست ولی شاعر دقیقن ذکر نکرده کدوم پرنده
لاشخور یا کرکس یا جغد !
.
.
.
خــدایــا مــارو بُـکـش ، بــچـه هـای مـــارو بُـکــش
اقــوام ِ مــارو بُـکـش ، پــدر و مــادر ِ مــارو بُـکـش
خـدایـا اصـلا هــر چـی مــار تــو دنـیــاســت بُـکــش !
.
.
.
غضنفر میره رستوران میگه : جوجه دارین ؟
گارسون : آره
میگه : دونش بدین نمیره !
.
.
.
شمارم توگوشیت تارعنکبوت گرفته
(طرح خجالت دادن بی وفاها)
.
.
.
یه روز به فرشته آفرینش میگن غضنفر رو چطور آفریدی؟
میگه یکم خاک رو با کود قاطی کردیم
میگن حیف نون رو چطور آفریدی؟
میگه اصلا خاک قاطیش نکردیم !
.
.
.
قابل توجه شما دانشجوی عزیز
واحد دانشگاهی دو حالت داره:
۱- واحد های سختو که نمیشه خوند
۲- واحد های آسون هم که ارزش خوندن نداره !
.
.
.
پسرها به خاطر دوستاشون حتی از عشقشون میگذرن
ولی دخترا برای اینکه پسری رو بدست بیارن آرزو میکنن که
سر به تن دخترای دیگه نباشه !
.
.
.
میدونستید بر طبق قانون اگه ۱ مرد با ۱ زن مجرد تصادف کنه
و منجر به نقص عضو او بشه باید با او ازدواج کنه ؟
فقط هول نشید …خیابون پر ماشینه
این ماشین نشد … ماشین بعدی
به امید موفقیت !
.
.
.
شارژ فرستادن حیف نون به نامزدش :
|||||||||||||||||||
عزیزم خودت با ناخن پاکش کن !
.
.
.
دعای حیف نون :
خدایا به خاطر تمام چیز هایی که دادی
ندادی
دادی پس گرفتی
ندادی بعدا میخوای بدی
دادی بعدا میخوای پس بگیری
ندادی میگی دادی
اصلا نمیخوای بدی
نداده بودی فکر کردی دادی
نمیدی هی میگی میدم ، شکرت !
.
.
.
ضرب المثل جدید :
موش تو سوراخ نمیرفت
تف میزد به دمش !
.
.
.
حیف نون ناراحت بوده
از میپرس چرا ؟
میگه نمی دونم چرا زنا این قدر به شوهراشون مشکوکن
۴ تا زن دارم همشون اینجورین !
.
.
.
ازدواج نکنید اما
اگر خدای نکرده ازدواج کردید
واسه زناتون ماشین ظرف شویی نخرید
از نعمت بغل کردنشون موقع ظرف شستن محروم میشید !
.
.
.
حیف نون رو سگ هار گاز میگیره ، سگه جنون گاوی میگیره !
.
.
.
وقتی شما تلفنتونو جواب نمیدین یا گوشیتون خاموشه
پدر و مادر چه فکری میکنن؟
۵۰% شما مُرده اید!
۴۹٫۵% شما دارید میمیرید!
۰٫۵% صدای زنگتونو نمیشنوید یا شارژ گوشیتون خالی شده!
.
.
.
پیامک خنده دار
امیدوارم غمهایتان ” قربان ” شادیهایتان گردد
عید قربان بر شما مبارک
.
.
.
احتیاط کنید
خاکی بودن آسفالت شدن را در پی دارد !
.
.
.
sms خنده دار
سلام
با توجه به اینکه گلچین روزگار ، عجب خوش سلیقه است
همش نگرانم به قرآن !
.
.
.
اس ام اس سرکاری
از اینکه تو یکی دو ماه گذشته بارون نیمد از همتون عذر می خوام
واقعاً وقت نکردم ماشینم رو بشورم!
.
.
.
جدیدترین اس ام اس های خنده دار
غضنفر رستوران می زنه
واسه تبلیغ جلو درش می نویسه
هزار تومن بده مثل خر بخور !!
.
.
.
اس ام اس جوک
سلامتی اونایی که تا میان دخالت کنن همه بهشون میگن
تو یکی دیگه خفه شو !
.
.
.
پیامک جوک
قبول دارین : ۳ ساعت تو اتاق میشینی درس میخونی
هیچکس نمیگه خسته نباشی
ولی یه ثانیه موبایلت رو بر میداری ببینی کی sms داده
بابات میاد میگه : خسته نباشی !
.
.
.
جوک کوتاه
موقع مرگ به بچههام میگم ده میلیارد تومن گذاشتهم زیرِ…
بعدش میمیرم
آی حال میده!
.
.
.
جک جدید
دوست دختر غضنفر ۳۰۰ کیلو آرایش کرده میگه ببین من چه دافی ام
غضنفر میگه صورتتو بشور لااقل ببینمت !
.
.
.
جدیدترین اس ام اس های طنز
این حرفا چی بود پشت سرم زدی؟
مگه من چه بدی بهت کرده بودم؟
برات متاسفم.نمی بخشمت
خدافظ
”ستادایجاد ترس ودلهره چند ثانیه ای”
.
.
.
پیامک خنده دار جدید
میگویند: مثل بچه آدم رفتار کن.
و من هنوز مانده ام که بین هابیل و قابیل کدام را انتخاب کنم…!
.
.
.
فرق افتادن از طبقه اول با طبقه ۱۰ :
طبقه ۱۰ : آ آ آ آ آ آ آ آ آ . . . . . . . . بوووووفففففف . . .
طبقه اول: بوووووفففففف . . . . . . آ آ آ آ آ آ آ آ آ آ آ
.
.
.
و خداوند زمین و آسمان را آفرید…
و ساخت بقیه ی چیزا رو به چین واگذار کرد…!!!
.
.
.
روایت داریم تو بهشت همه اجازه دارن تا ظهر بخابن !
.
.
.
دختره تلفن دوست پسرش زنگ میخوره برمیداره جواب میده
یارو میپرسه:شما؟
دختره میگه:من خواهرشم…شما؟؟؟
طرف میگه:من همین الان فهمیدم مادرتم
.
.
.
مردم دنیا زمان رو ۳ حالت مبینن
اما ما ایرانیا ۴ حالت..؛
زمان گذشته ، زمان حال ، زمان آینده، زمـــان شـــاہ !
.
.
.
دقت کرین شبای عروسی تا دهنت پر میشه دوربین میاد روت !؟
گفتم هواست باشه !
.
.
.
یارو خیلی گشنه ش بود از پشت شیشه رستوران نگاه میکنه
میبینه یکی داره کباب میخوره!
با انگشت میزنه به شیشه !
یارو میگه :چته ؟
میگه :پیازهم بخور!
.
.
.
تو روح همه کسایی که ما اونا رو دوس داریم ولی اونا ما رو دوس ندارن !
اصن خاک تو سرشون !
.
.
.
در خرابه های قلبت کارگری بیش نیستم !
سیمان بفرست کار خوابیده !
.
.
.
وقتی خانومی بهت گفت: “چــــــــــــــــی؟”،
به این معنا نیست که گفته شما را نشنیده.
او در واقع به شما فرصت داده که گفته خود را تغییر دهید!
.
.
.
کسایی که معتقدن اونی که رفته خودش بر میگرده،
نود و نه در صد کفتر بازن!!
مگه کفتره جلده!؟
.
.
.
هیچی به این اندازه اینکه، به مادر یه دختر بگی،
من فکر کردم شما خواهر بزرگشی، یه مادر رو خوشحال نمیکنه !
.
.
.
از نسل سوخته ی ما که گذشت
ولی نسل پدرسوخته ی بعد ما چه کار خواهد کرد !؟
.
.
.
دقت کردین:
تو تاکسی کرایه ماشین آقایون همیشه توی اون جیبیه که کنار یه خانومه!؟
.
.
.
لذتی که در گفتن “رییییدیییی” هست در گفتن
“عزیزم خیلی اشتباه کردی “نیست !
خواستم در جریان باشید که از این لذت محروم نشید
.
.
.
ضد حال یعنی وقتیکه ۳ صفحه واسه طرف بنویسی..
بعد جواب بده:Ok
.
.
.
شرایط بحرانی ینی اینکه
بابات بهت زنگ بزنه بگه کار مهم دارم پسورد لپتاپت چیه
تو هم رمزت از خاک بر سری ترین کلمات تشکیل شده باشه !
.
.
.
میگن ﺗﻮ ﺟﻬﻨﻢ ﻫﻤﻪ ﺩﺍﻓﺎ ﺑﺖ ﺷﻤﺎﺭﻩ ﻣﯿﺪﻥ
ﺍﻣﺎ ﺻﻔﺮ ﮔﻮﺷﯽ ﻫﺎ ﺑﺴﺘﻪ ﺍﺱ ! داخلی هم نداره !
.
.
.
پسره میاد وسط سالن دانشگاه و داد میزنه :
شلوارمو در بیارم ؟؟؟!!!
همه پسر ها گفتن : دربیـار در بیــار !!!
دختر ها هم زیر چشمی نگاه می کردن …
یه دفعه دستشو کرد تو ساکش و شلوار ورزشیشو در اورد…!
.
.
.
الان دیگه زنها در همه ورزشها مثل فوتبال، همه علوم بویژه انرژی اتمی
و حتی در کار و تجارت موفق هستند،…
خدا وکیلی اینطوری که دارن پیشرفت میکنن
امید این میره یه روزی بیاد که ” پارک دوبل” رو هم یاد بگیرن!!!
نفس عمیق بکشید! هیچ بویی حس نمیکنید؟ همین رایحهای که چند روز است توی هوا پیچیده، بعضیها را کلافه کردهاست و بعضیها را سرخوش. از مدرسهگریزانها، از اواسط شهریور که «باز آمد بوی ماه مدرسه» توی مغزشان پخش میشود، حالشان گرفته میشود و بچه درسخوانهای عشق کتاب و دفتر، مشامشان را تیز میکنند تا بوی ماه محبوبشان را با تماموجود حس کنند.
چه از گروه اول هستید چه دوم، چه از شروع مدرسهها خوشحالید چه دمغ، پرونده امروز ما را که گشت و گذاری است در دنیای عجیبترین مدارس دنیا از دست ندهید. بعضیهایشان همانهایی هستند که توی رویاها و آرزوهایمان تصورشان کردهایم؛ مثل مدرسهای که هیچ قانون و مقرراتی ندارد. بعضیهایشان مسخره و بیمعنی بهنظر میرسند؛ مثل مدرسهای که هدفش آشنایی بچهها با موجودات افسانهای است و بعضیهایشان هم تحتفشار محدودیتها و شرایط نامساعد، ایجاد شدهاند؛ مثل مدرسهای که کلاسهایش در ایستگاه قطار برگزار میشود. با ما همراه باشید.
۱- آموزش جادوگری | ماساچوست
اگر طرفدار کتابها و فیلمهای «هریپاتر» هستید، لابد بسته به سنوسالتان، گاهی با صدای آرام یا بلند آرزو کردهاید کاش توی دنیای واقعی هم مدرسه جادوگری وجود داشت. خب این آرزو، چندسالی است که برای دانشآموزان آمریکایی محقق شدهاست. مدارس جادوگری در «ماساچوست»، «شیکاگو» و «ایلینوی» از اوایل سال ۲۰۰۰، افتتاح شدهاند و به بچهها عقاید جادوگران، تردستی و حقههای غیبگویی را آموزش میدهند.
جادوگرهای آینده لازم نیست حتما سر کلاس حضور داشتهباشند و میتوانند درسها را بهصورت آنلاین هم آموزش ببینند. یک جادوگر اهل کالیفرنیا چند سال پیش مدرسه جادوگری تأسیس کرد و مدعی شد کارهای آنها در این مدرسه، کاملا واقعی است و بلوفی در کار نیست. این مدرسه مخصوص دانشآموزهای زیر ۱۸ سال است که به آن ها «هریپاتر» میگویند. کوانتوم، فیزیک، متافیزیک، نجوم، اختر فیزیک، طب باستانی و گیاهی، افسانهها، روایتهای قومی از سراسر جهان و ریاضیات پیشرفته، بعضی از دروسی است که در دوره هفتساله جادوگری آموزش داده میشوند. برای کسانی هم که مطمئن نیستند از پسِ پاس کردن همه این درسها در زمان مشخصشده برمیآیند، کمپ تابستانی برگزار میشود.
۲- مدرسه اِلفها | ایسلند
حتما «اِلف»ها را توی کارتونها و فیلمهای تخیلی مثل «ارباب حلقهها» و «هابیتها» دیدهاید؛ موجودات افسانهای ریزجثهای که توی جنگلها، غارها و کنار چشمهها زندگی میکنند. ایسلندیها «الف» را خیلی جدی میگیرند، آنقدر که برای شناختن اش مدرسه راه انداختهاند.
مدرسه الفها که در دهه ۹۰ میلادی تأسیس شده، طرفدارهای زیادی دارد چون میگویند بیش از نیمی از مردم ایسلند به واقعی بودن الفها، باور دارند.
در این مدرسه، دانشآموزان با ۱۳ نوع الف آشنا میشوند؛ درباره ظاهر الفها، محل زندگی و روابط آنها با انسانها آموزش میبینند و به تجربیات کسانی گوش میدهند که با الفها ارتباط نزدیک داشتهاند! بهترین خاطرهها از مدرسه معمولا تجربه اردوهای دستهجمعی است. دانشآموزهای مدرسه الفها هم اردو را به شیوه خودشان تجربه میکنند؛ یک برنامه آموزشی که فرهنگ عامه ایسلندی را در برمیگیرد و شامل یک تور اختیاری پنج ساعته در خانههای اِلف یا خانههای احتمالی اِلف میشود!
برای اینکه میزان اعتقاد ایسلندیها به الف و اهمیت این مدرسه را درک کنید، بد نیست بدانید که بسیاری از فعالیتهای ساختمانی و ساخت جادههای جدید در این کشور بهدلیل مخاطراتی که برای زندگی الفها ایجاد میکند، متوقف و سازمان راهداری ایسلند مجبور شدهاست کتابچه پنج صفحهای را برای مختل نکردن زندگی الفها منتشر کند.
۳- تحصیل در ایستگاه قطار | هند
شنیدهاید به هند میگویند کشور عجایب؟ یکی از عجایب این کشور، مدرسه قطاریاش است ، البته بیشتر از اینکه برگزارشدن کلاس درس در ایستگاه قطار تعجبآور باشد، اقدام جالب معلم این مدرسه باعث شگفتی است. «ایندرجیت کورانا»، معلم خیرخواهی که با قطار به محل کارش میرفت، کودکان فقیری را دید که همه زندگیشان را در سکوهای قطار میگذراندند و امکان درس خواندن نداشتند.
ایندرجیت تصمیم گرفت مدرسه را به سکوی قطار بیاورد. بچهها در این مدرسه شعر، عروسکگردانی و بازیگری یاد می گرفتند و هروقت می خواستند، میتوانستند مدرسه را ترک کنند. معلم مهربان حتی به فکر غذا و خدمات پزشکی دانشآموزهایش هم بود و آنها و خانوادههایشان را از این نظر، حمایت میکرد تا هیچ چیز مانع درس خواندن بچهها نشود.
ایندرجیت کورانا سال ۲۰۱۰ از دنیا رفت ولی میراث او، هنوز در هند پابرجاست؛ مدارس قطاری که هدفشان کاهش آسیبهای اجتماعی، ارائه مراقبتهای بهداشتی درمانی و آموزش ابتدایی یکسری مشاغل به کودکان و نوجوانان است، همچنان به لطف معلمهای نیکوکار وجود دارند.
۴-مدرسهای بدون قانون | بروکلین
ایده اولیه «مدرسه آزاد بروکلین»، خیلی هم چیز عجیبوغریبی نیست؛ هرکس فقط یکروز مدرسه رفتهباشد، احتمالا رویای تأسیس مدرسهای بدون قانونهای دستوپاگیر را در ذهن اش پروراندهاست. مدرسه آزاد بروکلین که سال ۲۰۰۴ تأسیس شدهاست، هیچ قانونی ندارد چون مسئولانش معتقدند دانشآموزها باید بتوانند خودشان راهشان را پیدا کنند.
بچهها، خودشان تصمیم میگیرند که درباره چه موضوعاتی، آموزش ببینند و اگر دلشان نخواهد سر کلاس بنشینند، میتوانند در خانه بمانند. البته بعید است کسی چنین مدرسهای را دوست نداشتهباشد، چون در آن از امتحان، تکلیف، حضور و غیاب و نمره خبری نیست. این مدرسه خصوصی، به استانداردها و آزمونهای ایالتی پایبند نیست و به رغم انتقادهای فراوان بهخاطر نداشتن مقررات، همچنان به کارش ادامه میدهد.
معلمها در این مدرسه باحال، راهنماهایی هستند که به دانشآموزهای چهار تا۱۸ساله کمک میکنند تا تجربه یادگیری خودشان را هدایت و شکل اداره کلاسها و حتی طراحی آنها را تعیین کنند. فلسفه، ستارهشناسی، روانشناسی، تجارت و کسبوکار، بعضی از چیزهایی است که دانشآموزهای این مدرسه یاد میگیرند.
۵-درسهایی برای آینده | فیلادلفیا
«مدرسه آینده» که در سال ۲۰۰۶ تاسیس شده، براساس هدفش یعنی آماده کردن دانشآموزها برای آینده، نامگذاری شدهاست. در این مدرسه، مداد و دفتر به کار نمیآید، تختهگچی و تختهپاککن هم در کار نیست. بچهها درسهایشان را با انواع اپلیکیشنها یاد میگیرند و معلمها از تخته هوشمند استفاده میکنند.
این چیزها البته باعث نشدهاست مدرسه آینده را در فهرست عجیبها بیاوریم بلکه سیستم آموزشیاش، آن را از بقیه مدرسههای عادی جدا میکند. بچهها در این مدرسه از ساعت ۹ تا ۱۶ سر کلاس هستند، یعنی دقیقا بهاندازه ساعت کاری ادارهها؛ چون همانطور که گفتیم بنابهنظر مسئولان مدرسه، دانشآموزان قرار است در آینده نزدیک وارد جامعه شوند و باید از هر لحاظ برای آن، آماده باشند.
دانشآموزهای این مدرسه، هم حسابی بچه درسخوان هستند و توی درسهایی مثل ریاضی و علوم حریف میطلبند، هم با گذراندن دورههای شغلی، برای ورود به بازار کار تمرین میکنند. اگر فکر میکنید این مدرسه پیشرفته و جذاب، هرکسی را بهراحتی ثبتنام میکند، در اشتباه هستید؛ سال اول شروع به کار مدرسه آینده، مدیرانش آنقدر سختگیری کردند که جمعیت دانشآموزها به حد نصاب هم نرسید.
۶-جایی برای پیداکردن همسر | پکن
چینیها برای افزایش آمار ازدواج در کشورشان دست به دامن روشهای احمقانهای میشوند که یکی از آن ها بازار همسریابی است. والدین دارای فرزندان دمبخت، آگهیهایی تنظیم میکنند و به یکی از پارکهای بزرگ شانگهای میروند تا برای فرزندشان همسری مناسب پیدا کنند. این چینیهای خلاق(!)، در پکن مدرسهای دایر کردهاند که به دختران یاد میدهد همسر پولدار پیدا کنند. در این مدرسه، به دختران طرز برخورد با یک مرد ثروتمند، مهارتهای فریبنده بودن، طرز سرو چای و پیداکردن زیبایی درون آموزش داده میشود.
دانشآموزها همچنین در این کلاسها طرز تشخیص پولدار واقعی را از کسی که فقط قصد دست انداختن و فریب دادن دارد، یاد میگیرند. این آموزشها البته رایگان نیست و شهریه مدرسه همسریابی، بهازای ۱۰ تا ۳۰ درس، بیش از سه هزار دلار است. چین تنها کشوری نیست که در آن به دختران راه ازدواج با همسری پول دار یاد داده میشود. در مسکو و نیویورک هم از این نوع کلاسها وجود دارد.
۷- مدرسه تربیت گلادیاتور | رم
گرچه از دوهزار سال پیش، بازی گلادیاتورهای رومی ممنوع شدهاست اما هنوز هم میتوانید برای تبدیل شدن به یک اسپارتاکوس مدرن آموزش ببینید. برای این کار باید در تنها مدرسه رسمی گلادیاتورها در ایتالیا یعنی «مدرسه گلادیاتورهای رومی»، ثبت نام کنید. در این مدرسه که در شهر رم واقع شدهاست، نحوه مبارزهکردن در میدان جنگ آموزش داده میشود.
البته دانشآموزان قبل از به دست گرفتن سلاح واقعی، اول باید آموزشهای فیزیکی پیچیده مثل آزمون چابکی، هماهنگی، سرعت و قدرت را پشت سر بگذارند و درنهایت دربرابر مربی خود در میدان جنگ قرار بگیرند. اصول مبارزه رومی، شمشیربازی و گوش کردن به سخنرانیهایی درباره مبارزان روم باستان، بخش دیگری از درسهای این مدرسه است. خلاصه گلادیاتور شدن اصلا راحت نیست و پاس کردن دورههای آموزشی آن، بین چندماه تا چندسال زمان میبرد.
۸- آموزشگاه بابانوئلها | آمریکا
مدرسه بابانوئلها، میتواند لقب عجیبترین مدرسه این فهرست را از آن خودش کند؛ چون نهتنها شبیه تصورمان از مدرسه نیست بلکه دانشآموزهایش هم با چیزی که بهعنوان دانشآموز میشناسیم، بهکلی متفاوت هستند. میانگین سنی دانشآموزهای این مدرسه، ۶۳سال است و اولویت ثبت نام با کسانی است که موهای سفید و ریش بلند داشتهباشند اما داوطلبانِ فاقد این ویژگیها هم میتوانند در مدرسه ثبت نام کنند، به شرط اینکه در حوزه روانشناسی کودک تجربه داشتهباشند.
پیرمردهای این مدرسه یاد میگیرند چطور با کودکان معاشرت کنند و در تعطیلات کریسمس سرحال باشند. آنها همچنین اصول اخلاقی، آرایش و لباس مناسب، اسباببازیهای جدید مورد علاقه بچهها و ژست گرفتن برای عکس را آموزش میبینند. هدف از تأسیس مدرسه بابانوئلها و پیامش این است که هرکسی لباس بابانوئلی اندازهاش باشد، نمیتواند این کار را انجام بدهد.
بابانوئلها بعد از گذراندن دورههای تخصصی و گرفتن گواهینامه از این مدرسه و مراکز دیگری که در مناطق مختلف ایالات متحده وجود دارند، میتوانند در تعطیلات کریسمس به هرکجای دنیا که میخواهند، سفر کنند و برای بچههایی که منتظرشان هستند، هدیه ببرند.
۹-درسخواندن در حالت شناور | بنگلادش
تا حالا فکر کردهاید حتما لازم نیست کلاس ها در یک مکان ثابت مشخص برگزار شود؟ بنگلادشیها به این موضوع فکر کردهاند و مدارس شناور ساختهاند. البته نه از سر دلخوشی بلکه به این دلیل که در بنگلادش بارانهای سهمگین و سیلهای فراوان، خانهها و مدرسهها را تخریب میکنند و تحصیل کلی دانشآموز را بهخطر میاندازند.
بههمین دلیل، یک مرکز خیریه که تخصص اش درست کردن مراکز بهداشتی- درمانی و خانههای شناور است، از سال ۲۰۰۲ شروع کرده به ساختن مدارس قایقی. این قایقها با انرژی خورشیدی کار میکنند و حتی نسبت به بعضی مدرسههای واقع در خشکی، تجهیزات خوبی دارند، مثل کتابخانه، لپتاپ و دسترسی به اینترنت. مدرسه شناور، غیر از بنگلادش در شهر «لاگوس» نیجریه هم بهدلیل خطر بالاآمدن سطح تالابها، وجود دارد. این مدارس علاوه بر کلاس درس، زمین بازی و ورزش هم دارد و در بدترین شرایطِ آبوهوایی میشود با خیال راحت در آن درس خواند. خلاصه دانشآموزها توی بنگلادش و نیجریه، بههیچ وجه از درس خواندن خلاصی ندارند.
۱۰-موسسه افسون کردن مارها | هند
مردم دهکده «گاریگانج» هند، آشنا کردن فرزندانشان با مارها را ضروری میدانند و دوست دارند هرچه زودتر آنها را وارد دنیای این خزندگان کنند. مارها در این منطقه، مقدس هستند و بچهها از سنین کم با آنها رفیق میشوند. رفاقت با مارهای سمی و مرگبار البته به آموزش نیاز دارد؛ بههمین دلیل مدارسی برای آموزش ارتباط برقرار کردن با مارها در هند تأسیس شدهاست.
در این مدارس به کودکان از دو سالگی نحوه جادو کردن مارها را آموزش میدهند. دانشآموزها با گذراندن دوره ۱۰ ساله در مارگیری مهارت پیدا میکنند و وقتی ۱۲ ساله میشوند دیگر همه چیز را درباره مارها و طبیعتشان میدانند. پسرها در این مدرسه یاد میگیرند چطور با صدای فلوت مارها را میخکوب کنند و دخترها هم نحوه نگهداری از مارها را آموزش میبینند. با وجود اینکه اهالی از سنین پایین و بهصورت آکادمیک(!) با مارها خو میگیرند و حتی آنها را روی دوششان میاندازند، بازهم موفق به اهلی کردن کاملشان نمیشوند.